دکتر سید مهدی موسوی از نگاه ما - طلبه جذب شده به وهابیت

بررسی علل گرایش وی به وهابیت و یادداشت هایی بر برخی اظهار نظرهای وی

دکتر سید مهدی موسوی از نگاه ما - طلبه جذب شده به وهابیت

بررسی علل گرایش وی به وهابیت و یادداشت هایی بر برخی اظهار نظرهای وی

دکتر سید مهدی موسوی از نگاه ما - طلبه جذب شده به وهابیت
به نام خدای قلم

چندی است شخصی به نام سید مهدی موسوی در برخی رسانه های متعلق به جریان وهابیت، با ادعای به حق یافتن نگاه وهابیت، به ترویج اندیشه آنان علیه شیعه می پردازد.

این موضوع نظرم را جلب کرد و تلاش دارم با بررسی ادعاهای وی، یادداشت هایی را نسبت به آن بنویسم.

وهابی شدن وی آنچنان برایم اهمیت ندارد چرا که هر روز تعداد زیادی از مردم جهان تغییر مذهب می دهند.
سنی های زیادی هم هستند که شیعه می شوند. هرکس آزاد است پژوهش کند و به دنبال دین حق بگردد. هرکس آزاد است دیدگاه کسی را البته مسئولانه بپذیرد و یا نقد کند.
تنها مهم برای من این است که به پاسخ سوالات ذیل برسم:

1- چه اثرات محیطی، گرایش و اندیشه ای موجب شد وی به این سمت متمایل گردد؟ (مهندسی معکوس وهابی شدن)

2- افکار کلیدی وی که موجب حرکت او به سمت وهابیت شد چه بود و چه نقدی می توان نسبت به آن بیان کرد؟ چه قدر این افکار و آن نقدها منصفانه است؟

آخرین مطالب
جمعه, ۲۰ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۰۰ ق.ظ

سماع موتی 12

حدیثی که در صحیح بخاری آمده است

حَدَّثَنِی عُثْمَانُ، حَدَّثَنَا عَبْدَةُ، عَنْ هِشَامٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: وَقَفَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى قَلِیبِ بَدْرٍ فَقَالَ: «هَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا» ثُمَّ قَالَ: «إِنَّهُمُ الآنَ یَسْمَعُونَ مَا أَقُولُ»، فَذُکِرَ لِعَائِشَةَ، فَقَالَتْ: إِنَّمَا قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّهُمُ الآنَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّ الَّذِی کُنْتُ أَقُولُ لَهُمْ هُوَ الحَقُّ» ثُمَّ قَرَأَتْ {إِنَّکَ لاَ تُسْمِعُ المَوْتَى}1.

بعضی گفتند: کلمه «الآن» را که در روایت کشتگان چاه بدر وجود دارد، دلیل بر این می دانند که شنیدن آنها مخصوص به همان زمان بود و از معجزات پیامبر ص بود و در غیر آن وقت دیگر نمی شنیدند2.

اولا: لفظ الان فقط در این روایت از ابن عمر آمده است و در بسیاری از روایات که از خود عمر و ابی طلحه و انس و ابن شهاب نقل شده لفظ الان در روایت قلیب بدر نیامده است. حتی در نقل عائشه که سماع را نفی می کند لفظ الان در جمله (مَا قَالَ: «إِنَّهُمْ لَیَسْمَعُونَ مَا أَقُولُ) نیامده است. این روایت توان مقابله با باقی روایات ندارد و می توان گفت که لفظ الان در این روایت ادراج شده است.

ثانیا: حتی بگوییم الان در این روایت باشد باز نفی غیر الان را نمی کند چون در این روایت سماع الان ثابت شده اما سماع در غیر آن حال ثابت شده یا نه روایت نفی نمی کند. پس اثبات شی نفی ما عدا نمی کند. و اثبات سماع در غیر آن حالت بوسیله روایات دیگر می شود که در ادله سماع ذکر کردیم.

اما اینکه اشکال کردند که این از معجزات پیامبر بوده است:

اولا: این ادعا بدون دلیل است باید دلیل برای حرفشان بیارند.

ثانیا: ظاهرا قائلین به این حرف از نکته ای (تعریف معجزه) غافل شده اند که معجزه به کارخارق العاده ای گفته می شود که مدعیان نبوت برای اثبات مدعای خود که ارتباط با عالم غیب و خدای عالم هستی بوده می آوردند و دیگران را نیز به مقابله و معارضه و آوردن مثل آن دعوت می کنند، و چون کسی مانند آن را نمی تواند بیاورد و عاجز از انجام آن است بدان معجزه می گویند. حالا در این روایت پیامبر ص کنار مسلمانان با مردگان حرف زده نه در کنار مشرکان که بگوییم این معجزه برای آنها باشد. همچنین در این روایت پیامبر تحدی نکرده که شما هم اگر می توانید با مردگان حرف بزنید تا آنها عاجز باشند. پس معلوم می گردد اگر بگوییم این از باب اعجاز است بدون دلیل است و با تعریف معجزه سازگار نیست.

ثالثا: العبره بعموم اللفظ لا بخصوص السبب. یعنی شان نزول و واقعه ای دلالت نمی کند حکم آن مورد مخصوص آن مورد باشد و در جای دیگر جاری نشود بلکه اعتبار به عموم لفظ است و آن حکم در تمام جاها جاری می شود که مردگان از زنده ها شنواتر هستند.

روایت عبدالله بن مسعود

(عن عبد الله قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله و سلم: «إن لله ملائکة سیاحین فی الأرض یبلغونی من أمتی السلام»)3.
آلبانی می گوید این روایت صراحت دارد در اینکه پیامبر سلام مسلمین را نمی شنود و اگر می شنید، نیاز نبود که ملکی به او برساند4.

اولا: ابن عبد الهادی می گوید:

إنما فیها إن ذلک یعرض علیه ویبلغه صلى الله علیه وسلم تسلیماً، ومعلوم أنه أراد بذلک الصلاة والسلام الذی أمر الله به، سواء صلى علیه وسلم فی مسجده، أو مدینته، أو مکان آخر، فعلم أن ما أمر الله به من ذلک فإنه یبلغه. وأما من سلم علیه عند قبره فإنه یرد علیه، وذلک کالسلام على سائر المؤمنین5.

منظور از این سلام همان سلامی است که خدا به آن در آیه 33 سوره احزاب امر کرده (إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا) حالا صلوات دهنده و سلام دهنده در مسجد النبی باشند یا در مدینه یا در مکان دیگر باشند ملائکه آن سلام را به پیامبر ص می رسانند. و گرنه پیامبر (ص) نیز مانند سایر مسلمانان سلام کسی را که نزد قبرش به او سلام می کند، را می شنود. چنانچه ابن تیمیه می گوید: پیامبر (ص) سلام از نزدیک را می شنود6. همچنین روایتی به سند جید داریم که پیامبر فرمود: (من صلّی علیّ عند قبری سمعتُه)7. پس حداقل پیامبر نزد قبر می شنود و این روایات عموم آن روایت را تخصیص می زند.

ثانیا: این روایت نفی سمع نمی کند چون یکی از راهای سمع، رساندن آن کلام و سلام به پیامبر بوسیله ملائکه است.

ثالثا: بر فرض که سمع بوسیله این روایت نفی بشود اما آنچه مهم است پیامبر سلام ما رو متوجه می شود و می فهمد.

رابعا: اگر رساندن سلام بوسیله ملائکه دال بر نفی سمع باشد پس چرا با صیغه مخاطب در نماز و جاهای دیگر سلام می کنیم. در این صورت مناسب بود که بوسیله ضمیر غائب بر پیامبر ص سلام می کردیم.

خامسا: در مقابل این روایت روایتی داریم که که دلالت بر شنیدن سلام و رد آن توسط پیامبر دارد چنانچه پیامبر فرمود: (عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ و آله و َسَلَّمَ قَالَ: «مَا مِنْ أَحَدٍ یُسَلِّمُ عَلَیَّ إِلَّا رَدَّ اللَّهُ عَلَیَّ رُوحِی حَتَّى أَرُدَّ عَلَیْهِ السَّلَامَ»)8. خود البانی و شعیب ارنئووط این روایت را حسن می دانند و نووی و بعضی دیگر این روایت را صحیح می دانند9.

این روایت مطلق است یعنی در هر جاهی بر پیامبر سلام کنیم پیامبر جواب سلام را می دهد.

-------------------------------------------------------------------------

1- بخارى، محمّد، صحیح البخاری، ج 5 ص 77، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق.
2- البانی، موسوعة العلامة الإمام مجدد العصر محمد ناصر الدین الألبانی «موسوعة تحتوی على أکثر من (50) عملاً ودراسة حول العلامة الألبانی وتراثه الخالد»، ج 3 ص 765، صَنَعَهُ: شادی بن محمد بن سالم آل نعمان، ناشر: مرکز النعمان للبحوث والدراسات الإسلامیة وتحقیق التراث والترجمة، صنعاء – الیمن، چاپ اول، 1431ق.
3- نسائی، احمد، السنن الصغرى، ج 3 ص 43، تحقیق: عبد الفتاح أبو غدة، مکتب المطبوعات الإسلامیة، حلب، چاپ دوّم، 1406ق.
4- البانی، موسوعة العلامة الإمام مجدد العصر محمد ناصر الدین الألبانی «موسوعة تحتوی على أکثر من (50) عملاً ودراسة حول العلامة الألبانی وتراثه الخالد»، ج 3 ص 772 و 773، صَنَعَهُ: شادی بن محمد بن سالم آل نعمان، ناشر: مرکز النعمان للبحوث والدراسات الإسلامیة وتحقیق التراث والترجمة، صنعاء – الیمن، چاپ اول، 1431ق.
5- ابن عبد الهادی، محمّد، الصارم المنکی فی الرد على السبکی، ص 159 و 160، تحقیق: عقیل بن محمد المقطری الیمانی، مؤسسة الریان، بیروت، چاپ اول، 1424ق.
6- ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوى، ج 27 ص 386، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، مدینة نبویة، 1416ق.
7- روضة المحدثینوهو یشبه أن یکون تفریغا لأحکام الحافظ ابن حجر وغیره على الأحادیث، مصدر الکتاب: برنامج منظومة التحقیقات الحدیثیةالمجانیمن إنتاج مرکز نور الإسلام لأبحاث القرآن والسنة بالإسکندریة، ج 3 ص 418- مناوی، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج 2 ص 828، مکتبة الإمام الشافعی، ریاض، چاپ سوم، 1408ق – شنقیطی، محمد الخضر، کوثَر المَعَانی الدَّرَارِی فی کَشْفِ خَبَایا صَحِیحْ البُخَاری، ج 13 ص 93، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
8- ابوداود سجستانى، سلیمان، سنن أبى داود، ج 2 ص 218، تحقیق: محمد محیى الدین عبد الحمید، المکتبة العصریة، بیروت، بى تا.
9- ابوداود سجستانى، سلیمان، سنن أبى داود، ج 2 ص 218- سنن أبی داود، سلیمان، ج 3 ص 384، محقق: شعَیب الأرنؤوطمحَمَّد کامِل قره بللی، ناشر: دار الرسالة العالمیة، چاپ اول، 1430قنووی، یحیی بن شرف، الأذکار، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، 1414ق.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۷ ، ۱۰:۰۰
R. M
پنجشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۰۰ ق.ظ

سماع موتی 11

آیه 14 سوره فاطر

(إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُوا دُعَاءَکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکُمْ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ وَلَا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ)؛ اگر آنها را بخوانید صداى شما را نمی‌‏شنوند، و اگر بشنوند به شما پاسخ نمی‌‏گویند، و روز قیامت شرک (و پرستش) شما را منکر می‌‏شوند، و هیچ کس مانند (خداوند آگاه و) خبیر تو را (از حقایق) با خبر نمی‌سازد!

از آنجایی که طبق آیات و روایات مردگان سمع دارند و در این آیه هم خداوند فرمود آنها را بخوانید نمی‌شنوند پس تناقض در بین آیات و روایات ایجاد می شود که با رجوع به تفاسیر اهل سنت این تناقض حل می شود و مراد این آیه مشخص می گردد. چند تا از تفاسیر علمای اهل سنت را از باب مثال نسبت به این آیه ذکر می کنیم که عبارتنداز:

ابن کثیر در تفسیر آیه (إِن تَدْعُوهُمْ لَا یسْمَعُوا دُعَاءکمْ) می گوید:

ثُمَّ قَالَ: {إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُوا دُعَاءَکُمْ} یَعْنِی: الْآلِهَةَ الَّتِی تَدْعُونَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا یَسْمَعُونَدُعَاءَکُمْ؛ لِأَنَّهَا جَمَادٌ لَا أَرْوَاحَ فِیهَا {وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکُمْ} أَیْ: لَا یَقْدِرُونَ عَلَى مَا تَطْلُبُونَ مِنْهَا، {وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ} ، أی: یتبرؤون مِنْکُمْ1.

یعنی خدایانی که بت‌‌پرستان می خواندند، نمی شنیدند؛ چون آنها جماداتی فاقد روح بودند و عبارت (وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکمْ) در آیه شریفه، یعنی نمی توانند هیچ یک از درخواست های شما را برآورده کنند.

قرطبی درباره آیه قبل (وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ) می گوید:

{ وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ } یعنی الأصنام.{مَا یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ  أی لا یقدرون علیه ولا على خلقه.

قوله تعالى: {إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعَاءَکُمْ} أی إن تستغیثوا بهم فی النوائب لا یسمعوا دعاءکم ؛ لأنها جمادات لا تبصر ولا تسمع. {وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا} إذ لیس کل سامع ناطقا. وقال قتادة : المعنى لو سمعوا لم ینفعوکم وقیل : أی لو جعلنا لهم عقولا وحیاة فسمعوا دعاءکم لکانوا أطوع لله منکم ، ولما استجابوا لکم على الکفر. {وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ} أی یجحدون أنکم عبدتموهم ، ویتبرؤون منکم.

ثم یجوز أن یرجع هذا إلى المعبودین مما یعقل ؛ کالملائکة والجن والأنبیاء والشیاطین أی یجحدون أن یکون ما فعلتموه حقا ، وأنهم أمروکم بعبادتهم ؛ کما أخبر عن عیسى بقوله : {مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ} ویجوز أن یندرج فیه الأصنام أیضا، أی یحییها الله حتى تخبر أنها لیست أهلا للعبادة2.

 مراد از دونه اصنام و بت ها هستند و در تفسیر این آیه (إِن تَدْعُوهُمْ لَا یسْمَعُوا دُعَاءکمْ) می گوید: اگر استغاثه به آن بت ها بکنید صدایتان را نمی شنوند چون آنها جماداتی هستند که نه می بینند و نه می شنوند و اگر هم بشنوند جواب نمی دهند چون هر سامعی ناطق نیست. در ادامه می گوید: جایز است این آیه برگردد به معبودینی که عقل دارند مثل ملائکه و جن و انبیاء و شیاطینی که فردای قیامت، افعالی (عبادت بت ها) را که مشرکین انجام دادند و اینکه این معبودین چنین دستوری دادند را انکار می کنند چنانچه درباره حضرت عیسی در آیه 116 سوره مائده آمده (وَإِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ ...). در ادامه می گوید: طبق تفسیر دوم هم می توان اصنام و بت ها را در آن داخل کرد چون خداوند این اصنام را زنده می کند و اصنام خبر می دهند که شایسته عبادت نیستند. پس با این بیان دوم قرطبی مشخص می گردد که تدعون در اینجا به معنای تعبدون است چون آنها حضرت عیسی و حضرت مریم را به عنوان اله قبول کردند و او را می پرستیدند و فردای قیامت همین معبودین از شرک مشرکین بیزاری می جویند چنانچه خود اصنام هم می گویند شایسته عبادت نیستند.

طبری می گوید:

إن تدعوا أیها الناس هؤلاء الآلهة التی تعبدونها من دون الله لا یسمعوا دعاءکم؛ لأنها جماد لا تفهم عنکم ما تقولون (وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَکُمْ) یقول: ولو سمعوا دعاءکم إیاهم، وفهموا عنکم أنها قولکم، بأن جعل لهم سمع یسمعون به، ما استجابوا لکم؛ لأنها لیست ناطقة، ولیس کل سامع قولا متیسرًا له الجواب عنه، یقول تعالى ذکره للمشرکین به الآلهة والأوثان: فکیف تعبدون من دون الله من هذه صفته، وهو لا نفع لکم عنده، ولا قدرة له على ضرکم، وتدعون عبادة الذی بیده نفعکم وضرکم، وهو الذی خلقکم وأنعم علیکم3.

 اگر بخوانید خدایانی را که عبادت می کنید دعای شما را نمی شنوند چون آنها جماد هستند و نمی فهمند که شما چه می گویید. و اگر هم برای آنها سمع قرار داه شود جواب نمی دهند چون ناطق نیستند. از بیان طبری مشخص می گردد مراد اصنامی هستند که بت پرستان آنها را عبادت می کردند و آنها را می خواندند.

بغوی می گوید:

إِنْ تَدْعُوهُمْ، یعنی إن تدعوا الْأَصْنَامَ، لَا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ، مَاأَجَابُوکُمْ، وَیَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ [أی] یَتَبَرَّؤُونَ مِنْکُمْ وَمِنْ عِبَادَتِکُمْ إِیَّاهَا، ویقولون: مَا کُنْتُمْ إِیَّانَا تَعْبُدُونَ4.

اگر بخوانید آن اصنام را دعای شما را نمی شنوند و فردای قیامت از شما و عبادت شما آنها را بیزاری می جویند و می گویند ما شایسته عبادت نبودیم.

بیضاوی و زمخشری وشوکانی می گویند:

إِنْ تَدْعُوهُمْ لاَ یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ لأنهم جماد وَلَوْ سَمِعُوا على سبیل الفرض. مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ لعدم قدرتهم على الإِنفاع، أو لتبرئهم منکم مما تدعون لهم. وَیَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ بإشراککم لهم یقرون ببطلانه أو یقولون مَّا کُنْتُمْ إِیَّانا تَعْبُدُونَ .

 اگر آنها را بخوانید دعای شما را نمی شنوند چون آنها جماد هستند و اگر بر فرض بشنوند جواب شما را نمی دهند چون قدرتی ندارند و در روز قیامت می گویند: ما شایسته پرستیدن نبودیم.

-----------------------------------------------------------------------------

1- ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 6 ص 541، محقق: سامی بن محمد سلامة، الناشر: دار طیبة للنشر والتوزیع، چاپ دوم، 1420ق.
2- قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج 14 ص 337، محقق: هشام سمیر البخاری، ناشر: دار عالم الکتب، ریاض، 1423ق.
3- طبری، محمّد بن جریر، جامع البیان فی تأویل القرآن، ج 20 ص 452، تحقیق: أحمد محمد شاکر، مؤسسة الرسالة، بی جا، چاپ اوّل، 1420ق.
4- بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج 2 ص 691، تحقیق: عبد الرزاق المهدی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اوّل، 1420ق.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۷ ، ۱۰:۰۰
R. M
چهارشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ق.ظ

سماع موتی 10

پاسخ سوم

مراد آیات این است که همان طور که مردگان از شنیدن صدا نفعی نمی برند، کفار نیز از شنیدن سخنان پیامبر نفعی نمی برند. ابن قیم در تفسیر آیه (وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ) ابن قیم می گوید:

فسیاق الْآیَة یدل على أَن المُرَاد مِنْهَا أَن الْکَافِر الْمَیِّت الْقلب لَا تقدر على اسماعه اسماعا ینْتَفع بِهِ کَمَا أَن من فِی الْقُبُور لَا تقدر على إسماعهم إسماعا یَنْتَفِعُونَ بِهِ وَلم یرد سُبْحَانَهُ أَن أَصْحَاب الْقُبُور لَا یسمعُونَ شَیْئا1.

 آیه دلالت دارد بر کافری که قلبش مرده است؛ به نحوی که نمی توانی حقایق را به او برسانی تا از آن بهره مند شود؛ همان‌‌طور که نمی توانی به کسانی که در قبرند، چیزی بشنوانی، به طوری که نفع برند. آلوسی می گوید بعضی از اجله در تفسیر این آیه سوره روم گفتند: سماعی که نفع برساند آنها را نمی توانی بشنوانی و گاهی چیزی (سمع) نفی شده چون فایده و ثمره آن چیز نفی شده است2.

ابن تیمیه می گوید:

وَغَیْرِهِ وَلَیْسَ فِی الْقُرْآنِ مَا یَنْفِی ذَلِکَ فَإِنَّ قَوْلَهُ: {إنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى} إنَّمَا أَرَادَ بِهِ السَّمَاعَ الْمُعْتَادَ الَّذِی یَنْفَعُ صَاحِبَهُ فَإِنَّ هَذَا مَثَلٌ ضُرِبَ لِلْکُفَّارِ وَالْکُفَّارُ تَسْمَعُ الصَّوْتَ لَکِنْ لَا تَسْمَعُ سَمَاعَ قَبُولٍ بِفِقْهِ وَاتِّبَاعٍ کَمَا قَالَ تَعَالَى: {وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ إلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً} . فَهَکَذَا الْمَوْتَى الَّذِینَ ضَرَبَ لَهُمْ الْمَثَلَ لَا یَجِبُ أَنْ یُنْفَى عَنْهُمْ جَمِیعُ السَّمَاعِ الْمُعْتَادِ أَنْوَاعَ السَّمَاعِ کَمَا لَمْ یُنْفَ ذَلِکَ عَنْ الْکُفَّارِ؛ بَلْ قَدْ انْتَفَى عَنْهُمْ السَّمَاعُ الْمُعْتَادُ الَّذِی یَنْتَفِعُونَ بِهِ وَأَمَّا سَمَاعٌ آخَرُ فَلَا یُنْفَى عَنْهُمْ3.

 مراد از آیه (إنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى) این است که سماعی که به صاحبش نفع برساند نفی شده است و این آیه مثال زده شده برای کفار که صدا را می شنوند ولی نفع و تبعیت از این صدا نمی کنند چنانچه خداوند در آیه 171 سوره بقره فرمود (وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً ...؛ مثل کسانى که کافر شدند مثل آن چوپانى است که بر گوسفندان خود نهیب مى‏زند و چیزهایى مى‏گوید که گوسفندان نمى‏فهمند تنها صدایى و ندایى از او مى‏شنوند). همچنین برای مردگان جمیع سماع نفی نمی شود بلکه سماعی که از آن نفع ببرند نفی شده است چنانچه از کفار جمیع سماع نفی نشده بلکه سماعی که از آن نفع ببرند نفی شده و سماع دیگر نفی نشده است.

شنقیطی می گوید:

وَهَذَا التَّفْسِیرُ الْأَخِیرُ دَلَّتْ عَلَیْهِ أَیْضًا آیَاتٌ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ، جَاءَ فِیهَا التَّصْرِیحُ بِالْبَکَمِ وَالصَّمَمِ وَالْعَمَى مُسْنَدًا إِلَى قَوْمٍ یَتَکَلَّمُونَ وَیَسْمَعُونَ وَیُبْصِرُونَ، وَالْمُرَادُ بِصَمَمِهِمْ صَمَمُهُمْ عَنْ سَمَاعِ مَا یَنْفَعُهُمْ دُونَ غَیْرِهِ، فَهُمْ یَسْمَعُونَ غَیْرَهُ، وَکَذَلِکَ فِی الْبَصَرِ وَالْکَلَامِ، وَذَلِکَ کَقَوْلِهِ تَعَالَى فِی الْمُنَافِقِینَ: صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ فَقَدْ قَالَ فِیهِمْ: صُمٌّ بُکْمٌ مَعَ شِدَّةِ فَصَاحَتِهِمْ وَحَلَاوَةِ أَلْسِنَتِهِمْ، کَمَا صَرَّحَ بِهِ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى فِیهِمْ: وَإِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ أَیْ: لِفَصَاحَتِهِمْ4.

آیاتی بر این تفسیر ابن تیمیه دلالت می کند که در این آیات تصریح به کر بودن و کور بودن و لال بودن کسانی می کند که تکلم می کنند و می شنوند و می بینند و مراد از کر بودن آنها این است که سماع دارند ولی سماعی که به آنها نفع برساند، ندارند مثل آیه 18 سوره بقره (صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ). با اینکه می شنوند خداوند فرمود آنها کر هستند یعنی سماع نافع ندارند چنانچه در آیه 26 سوره احقاف فرمود: (... وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِذْ کَانُوا یَجْحَدُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ).

ابن رجب حنبلی در تفسیر این آیات می گوید:

فأن السماع یطلق ویراد به إدراک الکلام وفهمه ویراد به أیضا الانتفاع به والاستجابة له والمراد بهذه الآیات نفی الثانی دون الأول فإنها فی سیاق خطاب الکفار الذین لا یستجیبون للهدى ولا للإیمان إذا دعوا إلیه کما قال الله تعالى {وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَالْأِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لا یَسْمَعُونَ بِهَا} الآیة فی نفی السماع والإبصار عنهم لأن الشیء قد ینفی لانتفاء فائدته وثمرته فإذا لم ینتفع المرء بما یسمعه ویبصره فکأنه لم یسمع ولا یبصر وسماع الموتى هو بهذه المثابة وکذلک سماع الکفار لمن دعاهم إلى الإیمان والهدى5.

گاهی از سماع ادراک کلام و فهم کلام ارده می شود و گاهی از سماع انتفاع کلام و نفع اراده می شود و مراد از این آیات نفی ثانی (انتفاع) نه نفی اول (فهم و سمع) است. سیاق این آیات خطاب کفاری است که وقتی بخوانید آنها را جواب هدایت و ایمان را نمی دهند مثل این آیه 179 سوره اعراف (وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَالْأِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لا یَسْمَعُونَ بِهَا). آیه در نفی سماع و دیدن از آنها است و سمع و بصر نفی شده چون فائده و ثمره آن نفی شده است پس کانه نمی بینند و نمی شنوند. سماع موتی همینجوری است اصل سمع است ولی سمع نافع نیست چنانچه کفار هم می شنوند ولی سمع نافع ندارند.

ابن بطال شارح صحیح بخاری از طبری نقل می کند:

فإنک لا تسمع الموتى إسماعًا ینتفعون به، لأنهم قد انقطعت عنهم الأعمال، وخرجوا من دار العمل إلى دار الجزاء، فلا ینفعهم دعاؤک إیاهم إلى الإیمان بالله وبطاعته، فکذلک هؤلاء الذین کتب علیهم ربک أنهم لا یؤمنون، لا یسمعهم دعاؤک إیاهم إسماعًا ینتفعون به، لأن الله قد حتم علیهم ألا یؤمنوا، کما حتم على أهل القبور من أهل الکفر أنهم لا ینفعهم بعد کونهم فى القبور عمل، لأن الآخرة لیست بدار امتحان، وإنما هى دار جزاء6.

 مراد از (فإنک لا تسمع الموتى) سمعی که مردگان ازش نفع ببرند هست چون اعمال از مردگان قطع شده است و از دار العمل به دار الجزاء منتقل شده اند. پس خواندن پیامبر مردگان را به سوی ایمان و طاعت خدا نفعی نمی رساند چون عمل قطع شده است همچنانچه کفاری که کفرشان حتمی شده را بخوانی سمع آنها نفعی برای آنها ندارد چون خداوند بر آنها حتمی کرده که ایمان نمی آورند و اهل کفر از اهل قبور را هم بخوانی، خواندن آنها برای آنها نفعی ندارد چون عمل قطع شده است.

بن عثیمین می گوید: موتی از آنها سماع یا اسماع نفی شده است چون نفعی از آن سماع نمی برند چنانچه خداوند در آیه 21 سوره انفال درباره کفار فرمود: (وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ)؛ و مانند کسانى که گفتند شنیدیم و حال آنکه نمى‏شنوند مباشید. در اینجا شنیدن نفی شده چون نفعی در این شنیدن نمی برند و اطاعت خدا نمی کنند7.

پاسخ چهارم

مراد آیات این است که ای پیامبر، تو مستقلاً و بدون اراده ما نمی توانی مردگان را شنوا سازی . ابن بطال از طبری نقل می کند که بعضی می گویند:


وذلک أن یکون معناه: فإنک لا تسمع الموتى بطاقتک وقدرتک، إذ کان خالق السمع غیرک، ولکن الله هو الذى یُسمعهم. وذلک نظیر قوله: (وما أنت بهاد العمى عن ضلاتهم) وذلک بالتوفیق والهدایة بید الله دون من سواه، فنفى عن نبیه أن یکون قادرًا أن یسمع الموتى إلا بمشیئة، کما نفى أن یکون قادرًا على هدایة الضلال إلا بمشیئته، وإنما أنت نذیر، فبلغ ما أُرسلت به8.

 مراد از این آیات این است که ای پیامبر تو با قدرت خودت نمی توانی مردگان را بشنوانی چون خالق سمع غیر تو است و سامع خداوند است چنانچه در آیه بعدی (آیه 81) خداوند فرمود (وما أنت بهاد العمى عن ضلاتهم) یعنی توفیق و هدایت دست خدا است پس خداوند نفی کرد اسماع را از پیامبر مگر اینکه خدا بخواهد (اذن خدا باشد) همچنانچه قدرت پیامبر بر هدایت گمراهان را نفی کرده مگر اینکه خدا بخواهد. پس طبق این بیان سماع موتی نفی نشده است بلکه اسماع نفی شده است. یعنی پیامبر استقلالا نمی تواند مردگان را بشنواند مگر اینکه اذن و مشیت خدا باشد و هدایت هم دست خداست مگر اینکه خدا بخواهد بوسیله پیامبر کسی را هدایت بکند چنانچه در آیه 56 سوره قصص آمده (إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ؛ مسلما تو نمی ‏توانی هر کس را که خود دوست بداری هدایت کنی، ولکن خداست که هر کس را بخواهد به ایمان می ‏رساند) همچنین حضرت عیسی به اذن الله مردگان را زنده می کرد یا کور مادر زاد را به اذن خدا شفا می داد. پس این آیه دال بر سماع موتی است.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------

1- ابن القیّم الجوزیة، محمّد بن أبی بکر، الروح فی الکلام على أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنة، ص 45، دار الکتب العلمیة، بیروت.
آلوسی، محمود بن عبد الله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ص 55.
2- ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوى، ج 4 ص 298، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، مدینة نبویة، 1416ق.
3- شنقیطی، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج 6 ص 128، ناشر: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع بیروت، 1415ق.
4- ابن رجب، عبد الرحمن بن أحمد، أهوال القبور وأحوال أهلها إلى النشور، ص 81، تحقیق: عاطف صابر شاهین، دار الغد الجدید، المنصورة بمصر، چاپ اول، 1426ق.
5- ابن بطال، شرح صحیح البخارى لابن بطال، ج 3 ص 363، تحقیق: أبو تمیم یاسر بن إبراهیم، دار النشر: مکتبة الرشدریاض، چاپ دوم، 1423ق.
6- بن عثیمین، فتاوى نور على الدرب، ج 9 ص 2.
7- آلوسی، محمود بن عبد الله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ص 55.، تحقیق: علی عبد الباری عطیة، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1415ق.
8- ابن بطال، شرح صحیح البخارى لابن بطال، ج 3 ص 361 و 362، تحقیق: أبو تمیم یاسر بن إبراهیم، دار النشر: مکتبة الرشدریاض، چاپ دوم، 1423ق.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۷ ، ۱۱:۰۰
R. M
سه شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ق.ظ

سماع موتی 9

پاسخه دوم

مراد از موتی در آیه (إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى) خود کفار هستند چنانچه شنقیطی می گوید:

أَنَّ الْمَعْنَى: إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى، أَیْ: لَا تُسْمِعُ الْکُفَّارَ الَّذِینَ أَمَاتَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ، وَکَتَبَ عَلَیْهِمُ الشَّقَاءَ فِی سَابِقِ عِلْمِهِ إِسْمَاعَ هُدًى وَانْتِفَاعٍ ; لِأَنَّ اللَّهَ کَتَبَ عَلَیْهِمُ الشَّقَاءَ، فَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِهِمْ، وَعَلَى سَمْعِهِمْ، وَجَعَلَ عَلَى قُلُوبِهِمُ الْأَکِنَّةَ، وَفِی آذَانِهِمُ الْوَقْرَ، وَعَلَى أَبْصَارِهِمُ الْغِشَاوَةَ، فَلَا یَسْمَعُونَ الْحَقَّ سَمَاعَ اهْتِدَاءٍ وَانْتِفَاعٍ. وَمِنَ الْقَرَائِنِ الْقُرْآنِیَّةِ الدَّالَّةِ عَلَى مَا ذَکَرْنَا، أَنَّهُ جَلَّ وَعَلَا قَالَ بَعْدَهُ: وَمَا أَنْتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ
فَاتَّضَحَ بِهَذِهِ الْقَرِینَةِ أَنَّ الْمَعْنَى: إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى، أَیِ: الْکُفَّارَ الَّذِینَ هُمْ أَشْقِیَاءُ فِی عِلْمِ اللَّهِ إِسْمَاعَ هُدًى وَقَبُولٍ لِلْحَقِّ، مَا تُسْمِعُ ذَلِکَ الْإِسْمَاعَ وَمَا أَنْتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ، فَمُقَابَلَتُهُ جَلَّ وَعَلَا بِالْإِسْمَاعِ الْمَنْفِیِّ فِی الْآیَةِ عَنِ الْمَوْتَى بِالْإِسْمَاعِ الْمُثْبَتِ فِیهَا لِمَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِهِ، فَهُوَ مُسَلَّمٌ دَلِیلٌ وَاضِحٌ عَلَى أَنَّ الْمُرَادَ بِالْمَوْتِ فِی الْآیَةِ مَوْتُ الْکُفْرِ وَالشَّقَاءِ، لَا مَوْتُ مُفَارَقَةِ الرُّوحِ لِلْبَدَنِ، وَلَوْ کَانَ الْمُرَادُ بِالْمَوْتِ فِی قَوْلِهِ: إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى، مُفَارَقَةَ الرُّوحِ لِلْبَدَنِ لَمَا قَابَلَ قَوْلَهُ: إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى بِقَوْلِهِ: إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا بَلْ لَقَابَلَهُ بِمَا یُنَاسِبُهُ، کَأَنْ یُقَالَ: إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ لَمْ یَمُتْ، أَیْ: یُفَارِقْ رُوحُهُ بَدَنَهُ، کَمَا هُوَ وَاضِحٌ1.

کفار تشبیه و استعاره به موتی شده اند چون قلوب کفار را خداوند میراند و مهر بر قلب و سمعشان زده است پس حق را نمی شنوند و قرائن قران دال بر همین معنی است چنانچه در آیه بعدی خداوند فرمود: (وَمَا أَنْتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا؛ و نیز نمى‏توانى کوران را از گمراهى برهانى، تو فقط مى‏توانى سخن خود را به گوش کسانى برسانى که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند). از آیه بعدی مشخص می گردد که مراد از موتی کفار هستند چون در مقابل این اسماعی که نفی شده اسماعی را اثبات کرده یعنی کسانی را می توانی بشنوانی که مومن به آیات ما باشند و این خودش دلیل واضح است که مراد از موت در این آیه موت کفر و شقاوت است نه موت مفارقت روح از بدن چون اگر مراد موت مفارقت روح از بدن باشد در این صورت مقابله آوردن به این جمله (إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا) صحیح نیست چون مناسب بود خداوند بفرماید: (إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ لَمْ یَمُتْ) یعنی کسی که روح از بدنش مفارقت نکرده باشد را می توانی بشنوانی.

در ادامه شنقیطی آیاتی را می آورد:

فَاعْلَمْ أَنَّ اسْتِقْرَاءَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ یَدُلُّ عَلَى هَذَا الْمَعْنَى ; کَقَوْلِهِ تَعَالَى: إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ وَقَدْ أَجْمَعَ مَنْ یُعْتَدُّ بِهِ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ أَنَّ الْمُرَادَ بِالْمَوْتَى فِی قَوْلِهِ: وَالْمَوْتَى یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ: الْکُفَّارُ، وَیَدُلُّ لَهُ مُقَابَلَةُ الْمَوْتَى فِی قَوْلِهِ: وَالْمَوْتَى یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ بِالَّذِینِ یَسْمَعُونَ فِی قَوْلِهِ: إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ، وَیُوَضِّحُ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَى قَبْلَهُ: وَإِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقًا فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَةٍ أَیْ: فَافْعَلْ، ثُمَّ قَالَ: وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ الْآیَةَ وَهَذَا وَاضِحٌ فِیمَا ذَکَرْنَا. وَلَوْ کَانَ یُرَادُ بِالْمَوْتَى مَنْ فَارَقَتْ أَرْوَاحُهُمْ أَبْدَانَهُمْ لَقَابَلَ الْمَوْتَى بِمَا یُنَاسِبُهُمْ ; کَأَنْ یُقَالَ: إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الْأَحْیَاءُ، أَیِ: الَّذِینَ لَمْ تُفَارِقْ أَرْوَاحُهُمْ أَبْدَانَهُمْ2.

دلالت بر همین معنی می کند چنانچه خداوند در آیه 36 سوره انعام فرمود: (إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ؛ تنها کسانى اجابت (دعوت تو) مى‏کنند که گوش شنوا دارند، اما مردگان «و آنها که روح انسانى را از دست داده‏اند ایمان نمى‏آورند و» خدا آنها را (در قیامت) مبعوث مى‏کند سپس به سوى او باز مى‏گردن) شنقیطی می گوید اهل علمی که به قول او اعتناء می شود اجماع کردند مراد از موتی در این آیه 36 انعام، کفار هستند چون تقابل این جمله (وَالْمَوْتَى یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ) با جمله (الَّذِینَ یَسْمَعُونَ) می رساند که مراد از موتی کفار هستند چون کفار جواب نمی دادند چنانچه آیه قبل (وَإِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقًا فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیَهُمْ ...) این تفسیر از موتی را واضح می کند. اگر مراد از موتی مفارقت روح از بدن باشد مناسب بود خداوند می فرمود: (إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الْأَحْیَاءُ).

شنقیطی می گوید این آیه تسلی قلب پیامبر است که تو نمی توانی کسی را که خدا گمراه کرده هدایت کنی مگر کسی را که ما به ایمان به آیات هدایت کردیم و اگر مراد از موتی مفارقت روح از بدن باشد این تسلی پیامبر معنی ندارد3.

طبری و شنقیطی می گویند: مراد از آیه (إن الله یسمع من یشاء وما أنت بمسمع من فى القبور) جهال (کفار) هستند یعنی ای پیامبر قدرت نداری بر افهام کسی که خدا او را جاهل قرار داد و قدرت نداری بر شنواندن کسی که خدا او را از هدایت کر قرار داده است و صدر آیه از آیه 19 دلالت بر این مطلب می کند. خداوند فرمود: (وما یستوى الأعمى والبصیر ولا الظلمات ولا النور ولا الظل ولا الحرور وما یستوى الأحیاء ولا الأموات) مراد از اعمی کافر و بصیر مومن است و مراد از ظلمات کفر و نور ایمان است و مراد از ظل بهشت و حرور آتش است و مراد از احیاء مومنون (عقلاء) و اموات کفار (جهال) هستند4.

پس طبق بیانی که شده مراد از موتی کفار هستند که بر گوش و قلبشان مهر خورده است چنانچه خداوند در آیه 42 و 43 سوره یونس می گوید: (وَمِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ کَانُوا لَا یَعْقِلُونَ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْظُرُ إِلَیْکَ أَفَأَنْتَ تَهْدِی الْعُمْیَ وَلَوْ کَانُوا لَا یُبْصِرُونَ)؛ بعضى از آنان به تو گوش مى‏دهند، ولى مگر تو مى‏توانى حق را به گوش کسانى که گوش دلشان بسته است و با اینکه تعقل نمى‏کنند بشنوانى- و بعضى دیگرشان کسانى‏اند که به تو نگاه مى‏کنند، پس آیا مگر تو مى‏توانى کسانى را که کوردلند و در عین حال راه حق را نمى‏بینند هدایت کنى؟


--------------------------------------------------------------------------------------

1- شنقیطی، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج 6 ص 124 و 125، ناشر: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع بیروت، 1415ق.
2- شنقیطی، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج 6 ص 125، ناشر: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، 1415ق.
3- شنقیطی، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج 6 ص 126، ناشر: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، 1415ق.
4- ابن بطال، علی بن خلف، شرح صحیح البخارى لابن بطال، ج 3 ص 363، تحقیق: أبو تمیم یاسر بن إبراهیم، دار النشر: مکتبة الرشدالسعودیة، الریاض، چاپ دوم، 1423ق- شنقیطی، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج 6 ص 127، ناشر: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، 1415ق.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۷ ، ۱۱:۰۰
R. M
دوشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ق.ظ

سماع موتی 8

دیدگاه مخالفین

در مقابل جمهور اهل سنت (اگر نگوییم اجماع اهل سنت) بعضی از وهابیت معاصر (مثل نعمان آلوسی، البانی، بن باز و صالح فوزان) قائل هستند که مردگان هیچ سماعی ندارند و به آیات و روایاتی استدلال کردند.

آیات 80 سوره نمل و 52 سوره روم و 22 سوره فاطر

إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ (80) وَمَا أَنْتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (81)؛ تو نمی توانی مردگان را شنوا سازی و آواز خود را به گوش کرانی که از تو روی می گردانند برسانی. و نیز نمى‏توانى کوران را از گمراهى برهانى، تو فقط مى‏توانى سخن خود را به گوش کسانى برسانى که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیمند.

فَإِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ (52) وَمَا أَنْتَ بِهَادِ الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (53)؛ تو نمی توانی مردگان را شنوا سازی و آواز خود را به گوش کرانی که از تو روی می گردانند برسانی. و نیز نمى‏توانى کوران را از گمراهى برهانى، تو فقط مى‏توانى سخن خود را به گوش کسانى برسانى که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیمند.

وَمَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ (22)؛ و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند، خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد مى‏رساند و تو نمى‏توانى سخن خود را به گوش آنها که در قبرها خفته‏اند برسانی.

درباره این آیات علمای اهل سنت چند پاسخ بیان کردند که عبارتند از:

پاسخ اول

مراد از آیات نفی اهلیت سماع آن بدن و جسدی که در قبر است می باشد وآیات کنار هم تفسیر می شوند و مبین هم هستند چنانچه خداوند در سوره فاطر فرمود (وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ). آن چیزی که در قبر است بدن و جسم بی جان است نه روح چنانچه خود وهابیت هم قبول دارند ارواح مومنین و شهدا و پیامبران در بهشت هستند نه این که در قبر باشند. بله ارواح ارتباط و احاطه به بدن دارند و می شنوند چنانچه کلام علمای اهل سنت را ذکر کردیم. پس طبق این بیان مشخص می گردد بدن توانایی شنیدن ندارد چنانچه خداوند در سوره فاطر فرمود.

ابن قیم می گوید:

صح أَن الْخطاب وَالسَّمَاع لأرواحهم فَقَط بِلَا شکّ وَأما الْجَسَد فَلَا حس لَهُ وَقد قَالَ تَعَالَى {وَمَا أَنْت بمسمع من فِی الْقُبُور}فنفی السّمع عَمَّن فِی الْقُبُور وَهِی الاجساد بِلَا شکّ1... وَقد یُقَال نفی إسماع الصم مَعَ نفی إسماع الْمَوْتَى یدل على أَن المُرَاد عدم أَهْلِیَّة کل مِنْهُمَا للسماع وَأَن قُلُوب هَؤُلَاءِ لما کَانَت میتَة صماء کَانَ اسماعها مُمْتَنعا خطاب الْمَیِّت والأصم وَهَذَا حق وَلَکِن لَا یَنْفِی إسماع الْأَرْوَاح بعد الْمَوْت إسماع توبیخ وتقریع بِوَاسِطَة تعلقهَا بالأبدان فِی وَقت مَا فَهَذَا غیر الاسماع الْمَنْفِیّ وَالله أعلم2.

ارواح بلا شک سماع دارند و اما بدن حسی ندارد و مراد از نفی سمع در من فی القبور بدون شک، اجساد هستند. بدن های بی جان اهلیت و قابلیت سماع را ندارند چنانچه کفاری که در عناد با حق به درجه ای رسیده اند که توانایی و اهلیت درک سخن حق را ندارند و همچون مردگان در قبر توانایی شنیدن ندارند، شنوا کنی. ابن قیم در تفسیر آیه شریفه (لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَی وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ) می گوید: مراد از آیه نفی اهلیت سماع است، به این معنا که قلب های مشرکان از آنجا که مرده است، تو نمی توانی حقایق را به آنان برسانی، همان گونه که در اموات نیز چنین است. پس طبق این بیان موتی خود جسم و بدنی که در قبر است و قابلیت شنیدن ندارد و الا روح که زنده است و قابلیت شنیدن را دارد و آیه نفی سمع از بدن کرده و نفی سمع از ارواح را نکرده است.

---------------------------------------------------------------------------------------------

1- ابن القیّم الجوزیة، محمّد بن أبی بکر، الروح فی الکلام على أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنة، ص 42 و 43، دار الکتب العلمیة، بیروت.
2- ابن القیّم الجوزیة، محمّد بن أبی بکر، الروح فی الکلام على أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنة، ص 45 و 46.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۷ ، ۱۱:۰۰
R. M
يكشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۰۰ ق.ظ

سماع موتی 7

بن عثیمین

بن عثیمین می‌گوید:

الذی یظهر لی من الأدلة الشرعیة أن النبی صلى الله علیه وسلم یسمع سلامه علیه وأنه یبلغ إیاه وکذلک أیضا أهل القبور إذا سلم علیهم فإنهم یسمعون لأن المسلم یقول السلام علیکم بکاف الخطاب وقد ورد حدیث صححه ابن عبد البر وذکره ابن القیم فی کتاب الروح1.

آنچه از ادله شرعی برای من ظاهرشده این است پیامبر سلام را می‌شنود چنانچه اهل قبور وقتی بر آن‌ها سلام داده می‌شود می‌شنود چون اهل قبور با ضمیر کاف مخاطب قرار می‌گیرند چنانچه در این رابطه ابن عبد البرحدیثی را صحیح دانسته و ابن قیم در کتاب الروح ذکر کرد.

شوکانی

شوکانی می گوید: در احادیث زیادی ثابت‌شده است اعمال احیاء بر اموات عرضه می‌شود و این لازمه‌اش این است که اموات ادراک داشته باشند2.

شوکانی می‌گوید: به تواتر ثابت‌شده که پیامبر ص به زیارت قبور می‌رفت و آن‌ها را مثل احیاء خطاب قرار می‌داد و می‌فرمود: (السلام علیکم أهل دار قوم مؤمنین، وإنا بکم- إن شاء الله- لاحقون، نسأل الله ولکم العافیة)3.

قرطبی

قرطبی در تذکره می‌گوید:

وقد قیل: إن ثواب القراءة للقارئ. وللمیت: ثواب الاستماع ولذلک تلحقه الرحمة. قال تعالى: {وإذا قرئ القرآن فاستمعوا له وأنصتوا لعلکم ترحمون}. قلت: ولا یبعد فی کرم الله تعالى أن یلحقه ثواب القراءة والاستماع جمیعاً، ویلحقه ثواب ما یهدى إلیه من قراءة القرآن، وإن لم یسمعه کالصدقة والدعاء والاسغفار لما ذکرنا، ولأن القرآن دعاء واستغفار وتضرع وابتهال، وما یتقرب المتقربون إلى الله تعالى بمثل القرآن4.

 از بعضی نقل است که ثواب قرائت برای قاری است ولی ثواب استماع برای میت است چنانچه در آیه قران آمده (وإذا قرئ القرآن فاستمعوا له وأنصتوا لعلکم ترحمون5) بعد نظر خودش را بیان می‌کند که بعید نیست هم ثواب قرائت و هم ثواب استماع برای میت باشد و اگر هم میت نشنود قرائت قران مثل صدقه و دعا و استغفار برای میت است چون قران دعا و استغفار و تضرع است و به‌وسیله قران متقرب به خدا می‌شوند. پس همین‌که مرده صدای قرائت قران را می‌شنود یک نوع ارتباطی بین میت و زائرش است.

عبد الحی لکنوی

عبد الحی یکی از علمای بزرگ می گوید:

فنسبوه إِلَى القدماء وَمن ثمَّ اشْتهر بَین الْعَوام ان عِنْد الحنیفة لَا سَماع للموتى ... وَکَیف یُنکر قدماء أَصْحَابنَا سَماع الْمَوْتَى مَعَ ظُهُور النُّصُوص الدَّالَّة عَلَیْهِ وَإِجْمَاع أَکثر الصَّحَابَة عَلَیْهِ ... وفناء الْبدن لَا یقْدَح فِی ذَلِک ولعلمی قد ینْکَشف حقیة هَذَا الامر لمنکری السماع فَإِن السَّامع والفاهم إِنَّمَا هُوَ الرّوح وَهُوَ لَا یفنی بِالْمَوْتِ وفناء الْبدن لَا یقْدَح فِی ذَلِک6.

 بعضی به قدما نسبت دادند که قائل هستند میت سماع ندارد و بین عوام مشهور است که احناف سماع موتی را قبول ندارند در حالی که چگونه قدمای اصحاب ما (احناف) منکر سماع موتی استند در حالی که نصوص دلالت بر سماع موتی دارد و اجماع اکثر صحابه بر این است که موتی سماع دارند. در ادامه می گوید از بین رفتن بدن ایرادی بر سماع نمی کند چون سامع و فاهم روح است و روح با مرگ از بین نمی رود.

عبد الحی در کتاب تذکرة الراشد می گوید:

فهو انه قد وردت کثیر من الأخبار المرفوعة الصحیحة باثبات العقل والأدراک والسماع لکل میت ولو کان من الطوائف القبیحة وشهدت بذلک آثار موقوفة على الصحابة ومن بعدهم من حملة الشریعة والموقوفة فی هذه المسئلة فی حکم المرفوعة ... مع ثبوت ذلک بما یبلغ بمجموعة الى حد التواترالمعنوی وأن لم یکن شیء منه متواتر بعینه بالتواتر اللفظی7.

اخبار مرفوعه و صحیحیه زیادی عقل و ادراک و سماع را برای تمام مردگان (و لو اینکه از طائفه قبیحه باشد) ثابت می کند و آثار زیادی از صحابه رسیده است که در حکم مرفوعه است. چگونه منکر سماع موتی هستند در حالی که به تواتر معنوی سماع موتی و شعورشان (اگر نگوییم تواتر لفظی) ثابت است.

انور شاه کشمیری دیوبندی

انور شاه کشمیری می گوید:

قوله: (السلام علیکم إلخ) ظاهر حدیث الباب وغیره من کثیر من الأحادیث یدل على سماع الموتى، واشتهر على ألسنة الناس أن الموتى لیس لهم سماع عند أبی حنیفة، وصنف ملا علی القاری رسالة وذکر فیها أن المشهور لیس له أصل من الأئمة أصلاً، ... ، والمحقق أن أبا حنیفة لا ینکر سمع الأموات8.

اولین قائل به سماع در میان احناف، خود جناب ابوحنیفه است که برخلاف آن‌چه که بین مردم مشهور شده است که ابوحنیفه سماع موتی را قبول نداشته، وی سماع موتی را قبول داشته است و ملاعلی قاری رساله‌ای در این باب تالیف نموده و در آن بیان کرده که جناب ابوحنیفه، اصلاً منکر سماع موتی نبوده است.

انور شاه کشمیری در فیض الباری می گوید:

أقول: والأحادیثُ فی سماع الأمواتِ قد بلغت مَبْلغَ التواتر9؛ احادیث در باره سماع موتی به حد تواتر رسیده است.

آلوسی

آلوسی می گوید: : حق این است که موتی فی الجمله سماع دارند و سماع موتی به دو وجه می تواند باشد: اول اینکه خدا در بعضی از اجزای مرده، قدرتی خلق کند که هر وقت خدا بخواهد، مرده سلام و امثال آن را بشنود و دوم اینکه این شنیدن برای روح باشد، بدون وساطت عضوی از اعضای بدن10.

شنقیطی

شنقیطی هم می گوید:

اعْلَمْ أَنَّ الَّذِی یَقْتَضِی الدَّلِیلُ رُجْحَانَهُ هُوَ أَنَّ الْمَوْتَى فِی قُبُورِهِمْ یَسْمَعُونَ کَلَامَ مَنْ کَلَّمَهُمْ، وَأَنَّ قَوْلَ عَائِشَةَ - رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا - وَمَنْ تَبِعَهَا: إِنَّهُمْ لَا یَسْمَعُونَ، اسْتِدْلَالًا بِقَوْلِهِ تَعَالَى: إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى، وَمَا جَاءَ بِمَعْنَاهَا مِنَ الْآیَاتِ غَلَطٌ مِنْهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، وَمِمَّنْ تَبِعَهَا. الْأُولَى مِنْهُمَا: أَنَّ سَمَاعَ الْمَوْتَى ثَبَتَ عَنِ النَّبِیِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - فِی أَحَادِیثَ مُتَعَدِّدَةٍ ثُبُوتًا لَا مَطْعَنَ فِیهِ، وَلَمْ یَذْکُرْ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - أَنَّ ذَلِکَ خَاصٌّ بِإِنْسَانٍ وَلَا بِوَقْتٍ. وَالْمُقَدِّمَةُ الثَّانِیَةُ: هِیَ أَنَّ النُّصُوصَ الصَّحِیحَةَ عَنْهُ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - فِی سَمَاعِ الْمَوْتَى لَمْ یَثْبُتْ فِی الْکِتَابِ وَلَا فِی السُّنَّةِ شَیْءٌ یُخَالِفُهَا11 .

 ادله سماع موتی رجحان دارد و قول عائشه و کسی که از او تبعیت کرده است که میت سماع ندارد غلط و اشتباه است. در ادامه می گوید علت رجحان این است که در احادیث متعدد از پیامبر سماع موتی ثابت است. همچنین در کتاب و سنت چیزی مخالف سماع موتی وجود ندارد.

ابن حجر عسقلانی

ابن حجر می گوید:
هذا مصیر من عائشة إلى رد روایة بن عمر المذکورة وقد خالفها الجمهور فی ذلک وقبلوا حدیث بن عمر لموافقة من رواه غیره علیه12.
 اکثر علما به روایت عایشه معتقد نبوده‌اند و حدیث ابن‌عمر را پذیرفتند، به این دلیل که سایر روایات این باب غالباً با مضمون روایت ابن‌عمر موافقت دارد.

--------------------------------------------------------------------------------------------

1- بن عثیمین، محمد بن صالح، فتاوى نور على الدرب، ج 9، ص 2.
2- شوکانی، محمد بن علی، الفتح الربانی من فتاوى الإمام الشوکانی، ج 2، ص 623.
3- شوکانی، محمد بن علی، الفتح الربانی من فتاوى الإمام الشوکانی، ج 2، ص 622.
4- قرطبی، شمس الدین محمد بن أحمد، التذکرة بأحوال الموتى وأمور الآخرة، ص 288.
5- سوره اعراف، آیه 204.
6- شیبانی، محمد، الجامع الصغیر وشرحه النافع الکبیر لمن یطالع الجامع الصغیر، ص 273، شارح: عبد الحی لکنوی، ناشر: عالم الکتب – بیروت، چاپ اول، 1406ق.
7- عبد الحی لکنوی، تذکرة الراشد برد تبصرة الناقد، ص 763 و 766، محقق : الدکتور صلاح محمد أبو الحاج، ناشر: مرکز العلماء العالمی للدراسات وتقنیة المعلومات، چاپ اول.
8- کشمیری، محمّد انور شاه، العرف الشذی شرح سنن الترمذی، ج 2 ص 341، تصحیح: الشیخ محمود شاکر، دار التراث العربی، بیروت، چاپ اوّل، 1425ق.
9- کشمیرى، محمد انور شاه، فیض الباری على صحیح البخاری، ج 3 ص 42، تحقیق: محمد بدر عالم المیرتهی، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1426ق.
10- آلوسی، محمود بن عبد الله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 11، ص 57.
11- شنقیطی، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج 6 ص 128 و 129، ناشر: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع بیروت، 1415ق.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۷ ، ۱۰:۰۰
R. M
شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۵۵ ق.ظ

سماع موتی 6

نظر سلفیه و علمای اهل سنت نسبت به سماع موتی

ابن قیم

فَیَقُول السَّلَام عَلَیْکُم دَار قوم مُؤمنین وَهَذَا خطاب لمن یسمع وَیعْقل وَلَوْلَا ذَلِک لَکَانَ هَذَا الْخطاب بِمَنْزِلَة خطاب الْمَعْدُوم والجماد وَالسَّلَف مجمعون على هَذَا وَقد تَوَاتَرَتْ الْآثَار عَنْهُم بِأَن الْمَیِّت یعرف زِیَارَة الْحَیّ لَهُ ویستبشر بِهِ1.

ابن قیم می‌گوید سلف اجماع دارند که مرده جواب سلام زائرش را می‌دهد و آثار به تواتر رسیده که میت زائرش را می‌شناسد و به او بشارت می‌دهد و سلامی که به میت می دهیم سلام به کسی است می شنود و تعقل می کند.

ابن قیم ادعای اجماع سلف کرده که قائل به سماع موتی هستند پس چجور سید مهدی موسوی منکر سماع موتی از دیدگاه اهل سنت است؟؟
ابن قیم می‌گوید:

بل لَهَا إشراف واتصال بالقبر وفنائه وَذَلِکَ الْقدر مِنْهَا یعرض عَلَیْهِ مَقْعَده فَإِن الرّوح شَأْنًا آخر تکون فِی الرفیق الْأَعْلَى فِی أَعلَى علیین وَلها اتِّصَال بِالْبدنِ بِحَیْثُ إِذا سلم الْمُسلم على الْمَیِّت رد الله عَلَیْهِ روحه فَیرد عَلَیْهِ السَّلَام وَهِی فِی الْمَلأ الْأَعْلَى وَإِنَّمَا یغلط أَکثر النَّاس فِی هَذَا الْموضع حَیْثُ یعْتَقد أَن الرّوح من جنس مَا یعْهَد من الْأَجْسَام الَّتِی إِذا شغلت مَکَانا لم یُمکن أَن تکون فِی غَیره وَهَذَا غلط مَحْض بل الرّوح تکون فَوق السَّمَوَات فِی أَعلَى علیین وَترد إِلَى الْقَبْر فَترد السَّلَام وَتعلم بِالْمُسلمِ وَهِی فِی مَکَانهَا هُنَاکَ وروح رَسُول الله فِی الرفیق الْأَعْلَى دَائِما ویردها الله سُبْحَانَهُ إِلَى الْقَبْر فَترد السَّلَام على من سلم عَلَیْهِ وَتسمع کَلَامه وَقد رأى رَسُول الله مُوسَى قَائِما یصلى فِی قبر وَرَآهُ فِی السَّمَاء السَّادِسَة وَالسَّابِعَة فإمَّا أَن تکون سریعة الْحَرَکَة والانتقال کلمح الْبَصَر وَإِمَّا أَن یکون الْمُتَّصِل مِنْهَا بالقبر وفنائه بِمَنْزِلَة شُعَاع الشَّمْس وجرمها فِی السَّمَاء ... وَلِهَذَا قَالَ مَالک وَغَیره من الْأَئِمَّة أَن الرّوح مُرْسلَة تذْهب حَیْثُ شَاءَت وَمَا یرَاهُ النَّاس من أَرْوَاح الْمَوْتَى ومجیئهم إِلَیْهِم من الْمَکَان الْبعید أَمر یُعلمهُ عَامَّة النَّاس وَلَا یَشکونَ فِیهِ وَالله أعلم2.

 روح اشراف بر قبر دارد و بسیاری از مردم اشتباه می‌کنند و خیال می‌کنند جنس روح از جنس اجسام معهوده است و زمانی که مکانی را اشغال بکند ممکن نیست در مکان دیگری باشد و این تصور از روح اشتباه محض است و شأن روح غیر از شأن بدن است بلکه روح رسول‌الله در اعلی‌علیین است و موقع سلام به‌سوی قبر برمی‌گردد و جواب سلام زائرش را می‌دهد و کلامش را می‌شنود. در ادامه می‌آورد این انتقال مثل چشم به هم زدن، خیلی سریع صورت می‌گیرد یا اینکه روح متصل به قبر است و اشراف بر قبر دارد چنانچه شعاع خورشید بر زمین است ولی خود خورشید در آسمان است. همچنین می‌آورد مالک و ائمه دیگر به خاطر سرعت انتقال ارواح از عرش به زمین می‌گویند ارواح هر جاهی بخواهند می‌روند.

ابن تیمیه

ابن تیمیه می گوید:

فهذه النصوص وأمثالها تبین أن المیت یسمع فی الجملة کلام الحی ولا یجب أن یکون السمع له دائما بل قد یسمع فی حال دون حال ... فإن روحه تعاد إلى البدن فی ذلک الوقت، کما جاء فی الحدیث، وتعاد أیضا فی غیر ذلک، وأرواح المؤمنین فی الجنة کما فی الحدیث الذی رواه النسائی ومالک والشافعی وغیرهم: {أن نسمة المؤمن طائر یعلق فی شجر الجنة حتى یرجعه الله إلى جسده یوم یبعثه} وفی لفظ {ثم تأوی إلى قنادیل معلقة بالعرش} ومع ذلک فتتصل بالبدن متى شاء الله وذلک فی اللحظة بمنزلة نزول الملک وظهور الشعاع فی الأرض وانتباه النائم ... . وقال مالک بن أنس: بلغنی أن الأرواح مرسلة تذهب حیث شاءت. والله أعلم3.

 میت فی‌الجمله می‌شنود و موقع سلام دادن روح به بدن برمی‌گردد چنانچه در حدیث آمده است و در مواقع دیگر هم روح به بدن برگشت داده می‌شود. ارواح مؤمنین در بهشت هستند ولی هر وقت خدا خواست متصل به بدن می‌شوند و این اتصال به‌منزله نزول ملک است یا به‌منزله شعاع خورشید بر زمین است و مالک هم گفت ارواح هر جاهی بخواهند می‌روند.

ابن تیمیه در جای دیگر می گوید:

وَاسْتَفَاضَتْ الْآثَارُ بِمَعْرِفَةِ الْمَیِّتِ أَهْلَهُ وَبِأَحْوَالِ أَهْلِهِ وَأَصْحَابِهِ فِی الدُّنْیَا وَأَنَّ ذَلِکَ یُعْرَضُ عَلَیْهِ وَجَاءَتْ الْآثَارُ بِأَنَّهُ یَرَى أَیْضًا وَبِأَنَّهُ یَدْرِی بِمَا یُفْعَلُ عِنْدَهُ فَیُسَرُّ بِمَا کَانَ حَسَنًا وَیَتَأَلَّمُ بِمَا کَانَ قَبِیحًا وَتَجْتَمِعُ أَرْوَاحُ الْمَوْتَى فَیَنْزِلُ الْأَعْلَى إلَى الْأَدْنَى لَا الْعَکْسُ4.

 آثار به حد استفاضه رسیده است که میت نسبت به اهلش و خانواده اش و دوستانش در دنیا معرفت و شناخت دارد و کار های اهلش به میت عرضه می شود و آثار آمده است که میت آنها را می بیند و کار های آنها را می داند و اکر کار خوب انجام بدهند خوشحال می شود و اگر کار بد انجام بدهند ناراحت می شود.

---------------------------------------------------------------------------------------

1- ابن قیّم جوزیة، محمّد بن أبی بکر، الروح فی الکلام على أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنة، ص 5.
2- ابن قیّم جوزیة، محمّد بن أبی بکر، الروح فی الکلام على أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنة، ص 101 و 102.
3- ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم، مجموع الفتاوى، ج 24، ص 364 و 365.
4- ابن تیمیه، احمد، الفتاوى الکبری، ج 5 ص 362، محقق: محمد عبدالقادر عطامصطفى عبدالقادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1408ق.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۷ ، ۱۰:۵۵
R. M
دوشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ق.ظ

سماع موتی 5

روایت چهارم

روایاتی که خود پیامبر سلام می کند و با مردگان حرف می زند همچنین مستحب است در قبرستان به اهل قبور سلام بدهیم چنانچه در صحیحین1 هم آمده است. همچنین مسلمانان هر روز روزی 5 مرتبه به پیامبر سلام می کنند (السلام علیک ایها النبی) و لازمه این سلام این است که پیامبر ص سماع داشته باشد چون با کاف مخاطب به پیامبر سلام می دهیم و اگر پیامبر سماع نداشته باشد این فعل کار لغوی بوده است و بهتر بود به ضمیر غایب تشریع می شده و پیامبر را مخاطب قرار نمی دادیم.

سخن گفتن پیامبر با شهدا و درگذشتگان مؤمنین: پیامبر گرامی اسلام (ص) در ایام پایانی از زندگانی خویش به قبرستان بقیع می رفت و با آنان چنین سخن می گفت:

قَالَتْ: فَقَدْتُ النَّبِیَّ صلّى الله علیه وسلم مِنَ اللَّیْلِ فَتَبِعْتُهُ فَإِذَا هُوَ بِالْبَقِیعِ فَقَالَ: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ، أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ، وَإِنَّا بِکُمْ لَاحِقُونَ، اللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنَا أَجْرَهُمْ، وَلَا تَفْتِنَّا بَعْدَهُمْ»2

درود بر شما که در جایگاه با ایمان قرار گرفته اید، شما بر ما سبقت جسته اید و ما هم به زودی به شما می پیوندیم. بر شما گوارا باد نعمتی که در آن قرار دارید... .

شوکانی می‌گوید:

أنه قد ثبت تواترا أن النبی- صلى الله علیه واله وسلم- کان یزور القبور، ویخاطبهم. مما یخاطب به الأحیاء کقوله- صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ-: " السلام علیکم أهل دار قوم مؤمنین، وإنا بکم- إن شاء الله- لاحقون، نسأل الله ولکم العافیة3.

به تواتر ثابت‌شده که پیامبر ص به زیارت قبور می‌رفت و آن‌ها را مثل احیاء خطاب قرار می‌داد و می‌فرمود: (السلام علیکم أهل دار قوم مؤمنین، وإنا بکم- إن شاء الله- لاحقون، نسأل الله ولکم العافیة).

ابن تیمیه بعد از اینکه روایت مسلم (السَّلَامُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الدِّیَارِ مِنْ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُسْلِمِینَ وَإِنَّا إنْ شَاءَ اللَّهُ بِکُمْ لَاحِقُونَ وَیَرْحَمُ ...)را ذکر می کند می گوید این خطاب برای کسی است که می فهمد و می شنود4. همچنین ابن قیم می گوید:

وَقد شرع النَّبِی لأمته إِذا سلمُوا على أهل الْقُبُور أَن یسلمُوا عَلَیْهِم سَلام من یخاطبونه فَیَقُول السَّلَام عَلَیْکُم دَار قوم مُؤمنین وَهَذَا خطاب لمن یسمع وَیعْقل وَلَوْلَا ذَلِک لَکَانَ هَذَا الْخطاب بِمَنْزِلَة خطاب الْمَعْدُوم والجماد5.

پیامبر تشریع کرد برای امتش که بر اهل قبور سلام بدهیم و سلام هم به صورت مخاطب است ( السَّلَام عَلَیْکُم دَار قوم مُؤمنین) و این خطاب برای کسی است که می شنود و تعقل دارد و الا اگر میت نشنود این خطاب به‌منزله خطاب معدوم و جماد است و لغو لازم می‌آید.

 ابن قیم در جای دیگر می گوید:

وَیَکْفِی فِی هَذَا تَسْمِیَة الْمُسلم عَلَیْهِم زَائِرًا وَلَوْلَا أَنهم یَشْعُرُونَ بِهِ لما صَحَّ تَسْمِیَته زَائِرًا فَإِن المزور إِن لم یعلم بزیارة من زَارَهُ لم یَصح أَن یُقَال زَارَهُ هَذَا هُوَ الْمَعْقُول من الزِّیَارَة عِنْد جَمِیع الْأُمَم وَکَذَلِکَ السَّلَام عَلَیْهِم أَیْضا فَإِن السَّلَام على من لَا یشْعر وَلَا یعلم بِالْمُسلمِ محَال ... . وَهَذَا السَّلَام وَالْخطاب والنداء لموجود یسمع ویخاطب وَیعْقل ویردو إِن لم یسمع الْمُسلم الرَّد وَإِذا صلى الرجل قَرِیبا مِنْهُم شاهدوه وَعَلمُوا صلَاته وغبطوه على ذَلِک6.

اصلا زائر را زمانی زائر می‌گویند مزور زائرش را بشناسد و بداند چه کسی به زیارت او آمده است و معقول از جمیع امت زیارتی موردنظر است که مزور زائرش را بشناسد و الا اگر مزور زائرش را نشناسد زیارتی بین این دو صورت نگرفته است. همچنین سلام بر کسی که شعور ندارد و نمی‌داند معقول نیست پس سلام و خطاب و ندا برای کسی است که می‌شنود و مخاطب می‌شود و تعقل می‌کند.

در مقابل این قول که در سلام به میت، میت مخاطب قرار می‌گیرد و علم به زائرش دارد بعضی مثل نعمان بن محمود آلوسی و البانی می‌گویند در اینجا میت مخاطب قرار نمی‌گیرد و سماعی برای میت صورت نمی‌گیرد و این سلام دادن دعا در حق میت است7. بن باز هم می‌گوید علم میت نسبت به زائرش از ادله شرعیه ثابت نیست و اخبار صحیحی وارد نشده که میت علم دارد ولی سنت بر این است که بر میت سلام بدهند8. گرچه بن باز در مجموع فتاوی بعد از نقل کلام ابن قیم می‌آورد سلف بر آن هستند که ارواح اموات تا زمانی که خدا بخواهد باقی هستند و می‌شنوند9. آلوسی پسر برای کلامش استدلال می‌آورد که این سلام دادن امر تعبدی است و این سلام رحمت برای میت است و ما میت را به‌منزله مخاطب قرار می‌دهیم و چنین کاری در لغت عربی شایع است.

این قول آلوسی و البانی مردود است اولا دلیل اول (تعبدی) مردود است چون شارع مقدس حکیم است و به امر لغوی امر نمی‌کند چون فرض این است میت سلام را نمی‌شنود و مثل این است بر جمادات سلام دادیم. پس عقلا بر شارع چنین کاری جایز نیست چنانچه در این رابطه قول ابن قیم را قبلا ذکر کردیم و شنقیطی هم می گوید: خطاب به معدوم از شان عقلاء نیست چه به رسد پیامبر چنین خطابی کرده باشد10. نهایتا باید ضمیر به صورت غایب آورده شود یا سلام بدون ضمیر آورده شود اما دلیل دوم (میت به‌منزله مخاطب است و در زبان عربی معهود است) در جواب می‌گوییم بله سلام دادن حتی بر مخاطب زنده هم رحمت و دعا در حق مخاطب است نه این‌که سلام فقط بر میت رحمت و دعا در حق آن‌ها باشد همچنین از ظاهر این جمله (السَّلَام عَلَیْکُم دَار قوم مُؤمنین) استفاده می شود که میت خود مخاطب قرار می‌گیرد نه اینکه به‌منزله مخاطب باشد و این تأویل نیاز به دلیل دارد چون اصل این است که کلام بر ظاهرش حمل شود. چنانچه معهود در لغت عربی این است که کسی مخاطب سلام قرار می‌گیرد دارای تعقل و درک است.

----------------------------------------------------------------------------------------------------

1- مسلم، المسند الصحیح، ج 1 ص 218، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
2- بغدادی، محمّد بن سعد، الطبقات الکبرى، ج 1 ص 218، تحقیق: إحسان عباس، دار صادر، بیروت، چاپ اوّل، 1968 م- اشبیلی، عبد الحق، العاقبة فی ذکر الموت، ص 217، محقق: خضر محمد خضر، ناشر: مکتبة دار الأقصى – الکویت، چاپ اول، 1406ق.
3- شوکانی، محمد بن علی، الفتح الربانی من فتاوى الإمام الشوکانی، ج 2، ص 622.
4- ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوى، ج 24 ص 363، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، مدینة نبویة، 1416ق.
5- ابن القیّم الجوزیة، محمّد بن أبی بکر، الروح فی الکلام على أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنة، ص 5، دار الکتب العلمیة، بیروت.
6- ابن القیّم الجوزیة، محمّد بن أبی بکر (م 751)، الروح فی الکلام على أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنة، ص 8.
7- آلوسی، نعمان بن محمود، الآیات البینات فی عدم سماع الأموات على مذهب الحنفیة السادات، ص 91- البانی، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، موسوعة العلامة الإمام مجدد العصر محمد ناصر الدین الألبانی، ج 9 ص 97.
8- بن باز، عبد العزیز بن عبد الله، فتاوى نور على الدرب، ج 14، ص 152 و 153.
9- بن باز، عبد العزیز بن عبد الله، مجموع فتاوى العلامة عبد العزیز بن باز، ج 3، ص 311.
10- شنقیطی، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج 6 ص 132، ناشر : دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، عام النشر : 1415ق.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۱:۰۰
R. M
يكشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۰۰ ق.ظ

سماع موتی 4

روایت دوم

روایاتی که دلالت دارد که پیامبر سفارش کرده سلام به اهل قبور بدهید و آنها جواب سلام را می دهند.

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ یَمُرُّ بِقَبْرِ رَجُلٍ کَانَ یَعْرِفُهُ فِی الدُّنْیَا فَسَلَّمَ عَلَیْهِ إِلا عَرَفَهُ وَرَدَّ عَلَیْهِ السَّلامَ1.
هیچ مسلمانی نیست که از کنار قبر برادر مؤمنش که در دنیا او را می شناخته، عبور کند و بر او سلام کند، مگر اینکه مرده او را می شناسد و جواب سلامش را می دهد.

همین روایت از ابن عباس هم نقل شده است

عَنْ بن عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ((مَا مِنْ أَحَدٍ مَرَّ بِقَبْرِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ کَانَ یَعْرِفُهُ فِی الدُّنْیَا فَسَلَّمَ عَلَیْهِ إِلَّا عَرَفَهُ وَرَدَّ عَلَیْهِ السَّلَامَ)2.

پس این روایات دلالت دارد وقتی به مرده مومن سلام بدهیم او می شنود و جواب سلام را می دهد و نه تنها جواب سلام را می دهد بلکه اگر سلام دهنده را در دنیا بشناسد در برزخ هم می شناسد که چه کسی به او سلام می دهد. ابن تیمیه می گوید این حدیث را ابن عبد البر تصحیح کرده است3.

روایت سوم

روایاتی که دلالت دارد مردگان صدای پای تشییع کنندگان و سخن آنها را می شنود چنانچه در صحیحین آمده است.

(عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: العَبْدُ إِذَا وُضِعَ فِی قَبْرِهِ، وَتُوُلِّیَ وَذَهَبَ أَصْحَابُهُ حَتَّى إِنَّهُ لَیَسْمَعُ قَرْعَ نِعَالِهِمْ، ..)4. هنگامی که مرده در قبر گذاشته می شود و تشییع کنندگان برمی گردند، او صدای پای تشییع کنندگانش را می شنود.

وَأخرج أَبُو نعیم عَن عَمْرو بن دِینَار قَالَ مَا من میت یَمُوت إِلَّا وروحه فِی یَد ملک ینظر إِلَى جسده کَیفَ یغسل وَکَیف یُکفن وَکَیف یمشى بِهِ وَیُقَال لَهُ وَهُوَ على سَرِیره اسْمَع ثَنَاء النَّاس عَلَیْک5. عمرو بن دینار می گوید هر کس می میرد، روحش در دست ملکی است و در این حال چگونگی غسل دادن و کفن کردن و بردنش را می بیند. ملک به او می گوید مدح و ثنای مردم بر خودت را بشنو.

--------------------------------------------------------------------------------

1- مجموع فیه مصنفات أبی العباس الأصم وإسماعیل الصفار، أبو العباس الأصم محمد بن یعقوب بن یوسف النیسابوری، وإسماعیل الصفار أبو علی إسماعیل بن محمد بن إسماعیل البغدادی، ص 127، محقق: نبیل سعد الدین جرار، ناشر: دار البشائر الإسلامیة، چاپ اول، 1425 قالمنتقى من مسموعات مرو – مخطوط، ضیاء الدین أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد المقدسی، أعده للشاملة: أحمد الخضری، ص 336- جامع الأحادیث ، جلال الدین السیوطی، ج 19 ص 228.
2- ابن عبد البر، یوسف، الاستذکار، ج 1 ص 185، تحقیق: سالم محمد عطا، محمد علی معوض، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1421ق- ابن الخراط الأشبیلی، عبد الحقّ، الأحکام الکبری، ج 2 ص 546، تحقیق: حسین بن عکاشة، مکتبة الرشد، الریاض، چاپ اوّل، 1422ق.
3- ابن تیمیه حرانی، أحمد، اقتضاء الصراط المستقیم لمخالفة أصحاب الجحیم، ج 2 ص 178، تحقیق: ناصر عبد الکریم العقل، دار عالم الکتب، بیروت، چاپ هفتم، 1419ق.
4- بخارى، محمّد، صحیح البخاری، ج 2 ص 90 و 98، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق- مسلم، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله (صلّى الله علیه و آله و سلّم) ج 4 ص 2200، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
5- سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، شرح الصدور بشرح حال الموتى والقبور، ص 100 و 101، تحقیق: عبد المجید طعمة حلبی، دار المعرفة، لبنان، چاپ اول، 1417ق.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۷ ، ۱۰:۰۰
R. M
شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۵۵ ق.ظ

سماع موتی 3

روایات

روایت اول

روایاتی که در صحیح بخاری1 و مسلم2 و سنن نسائی3 آمده است که پیامبر با کشتگان بدر سخن گفته است و یکی از این روایات را از باب نمونه ذکر می کنیم.

عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- تَرَکَ قَتْلَى بَدْرٍ ثَلاَثًا ثُمَّ أَتَاهُمْ فَقَامَ عَلَیْهِمْ فَنَادَاهُمْ فَقَالَ « یَا أَبَا جَهْلِ بْنَ هِشَامٍ یَا أُمَیَّةَ بْنَ خَلَفٍ یَا عُتْبَةَ بْنَ رَبِیعَةَ یَا شَیْبَةَ بْنَ رَبِیعَةَ أَلَیْسَ قَدْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا فَإِنِّى قَدْ وَجَدْتُ مَا وَعَدَنِى رَبِّى حَقًّا ». فَسَمِعَ عُمَرُ قَوْلَ النَّبِىِّ -صلى الله علیه وسلم- فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ یَسْمَعُوا وَأَنَّى یُجِیبُوا وَقَدْ جَیَّفُوا قَالَ « وَالَّذِى نَفْسِى بِیَدِهِ مَا أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ لِمَا أَقُولُ مِنْهُمْ وَلَکِنَّهُمْ لاَ یَقْدِرُونَ أَنْ یُجِیبُوا ». ثُمَّ أَمَرَ بِهِمْ فَسُحِبُوا فَأُلْقُوا فِى قَلِیبِ بَدْرٍ .4

بعد از پایان جنگ بدر و دفن شهدای مسلمانان پیامبر دستور داد که کشتگان مشرکین را در چاهی بریزند. وقتی اجساد آنان در چاه قرار گرفت، پیامبر گرامی اسلام آنان را یک یک به نام صدا زد و فرمود: ای اباجهل، عتبه، شیبه، امیه! آیا آنچه را که پرودگار شما وعده داده بود، حق و پابرجا یافتید؟ من آنچه پروردگارم وعده داده بود، حق و حقیقت یافتم. در این موقع عمر کلام پیامبر را شنید گفت: یا رسول الله  چگونه می شنوند و جواب می دهند در حالی که جیفه و مردار هستند (مرده هستند) پیامبر فرمود: «والذی نفسی بیده ما أنتم بأسمع لما أقول منهم ولکنهم لایقدرون أن یجیبوا؛ قسم به کسی که جانم در دست او است! شما شنواتر از آنها به آنچه می گویم نیستید، اما آنها نمی توانند پاسخ دهند».

پس در این روایات آمده که پیامبر ص فرمود مردگان می شنوند و بلکه شنواتر از زندگان هستند. همچنین چون این مردگانی که پیامبر ص صدا زده کافر هستند نمی توانند جواب بدهند اما اگر مومن باشند جواب می دهند چنانچه در روایات دیگر فرمود که به مومن سلام بدهید جواب سلام را می دهد که اشاره خواهیم کرد. پس طبق این روایت مرده ای که کافر باشد می شنود ولی جواب نمی دهد چنانچه در روایات دیگر آمده پیامبر ص فرمود (غَیْرَ أَنَّهُمْ لَا یَسْتَطِیعُونَ أَنْ یَرُدُّوا عَلَیَّ شَیْئًا).

اشکال

بعضی اشکال کردند که روایتی از عائشه نقل شده و عائشه منکر سماع شده است (قَالَتْ: وَذَاکَ مِثْلُ قَوْلِهِ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَامَ عَلَى القَلِیبِ وَفِیهِ قَتْلَى بَدْرٍ مِنَ المُشْرِکِینَ، فَقَالَ لَهُمْ مَا قَالَ: «إِنَّهُمْ لَیَسْمَعُونَ مَا أَقُولُ» إِنَّمَا قَالَ: «إِنَّهُمُ الآنَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّ مَا کُنْتُ أَقُولُ لَهُمْ حَقٌّ)5.

جواب

اولا

روایات قلیب بدر که در آن واژه باسمع است از خود عمر نقل شده که خود عمر سوال کننده بود همچنین از ابی طلحه که در جنگ حضور داشته نقل شده و واژه باسمع است نه واژه (لیعلمون) در حالی که عائشه در جنگ حضور نداشته است. همچنین از انس و ابن عمر هم همین واژه نقل شده است.

چنانچه آلوسی از سهیلی نقل می کند:

وتعقب ذلک السهیلی فقال: عائشة رضی الله تعالى عنها لم تحضر قول النبی صلى الله تعالى علیه وسلم فغیرها ممن حضر أحفظ للفظه علیه الصلاة والسلام6.

 کسی که نزد پیامبر بوده است احفظ به نقل پیامبر ص است و عائشه نزد پیامبر ص حضور نداشته است.

ثانیا

ابن تیمیه همین نقل عائشه رو می گوید:

وَعَائِشَةُ تَأَوَّلَتْ فِیمَا ذَکَرَتْهُ کَمَا تَأَوَّلَتْ أَمْثَالَ ذَلِکَ. وَالنَّصُّ الصَّحِیحُ عَنْ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مُقَدَّمٌ عَلَى تَأْوِیلِ مَنْ تَأَوَّلَ مِنْ أَصْحَابِهِ وَغَیْرِهِ وَلَیْسَ فِی الْقُرْآنِ مَا یَنْفِی ذَلِکَ7.

 عائشه تاویل برده است چنانچه امثال این امور را تاویل برده است و نص صحیح مقدم بر تاویل صحابه و غیر صحابه است. در ادامه می گوید در قران آیه ای وجود ندارد سماع موتی را نفی بکند. پس این کلام عائشه از اجتهادات عائشه بوده است و اجتهاد در مقابل نص است.

ثالثا

لکنوی می گوید:
مَعَ ظُهُور النُّصُوص الدَّالَّة عَلَیْهِ وَإِجْمَاع أَکثر الصَّحَابَة عَلَیْهِ وَقد أنکرته عَائِشَة (رَضِی الله عَنْهَا) لَکِن قد زارت قبر أَخِیه عبد الرَّحْمَن وخاطبت مَعَه کَمَا هُوَ مَرْوِیّ فِی جَامع التِّرْمِذِیّ وَغَیره فعل انها وَرجعت لَا یفنی بِالْمَوْتِ8.

 نصوص دال بر سماع موتی است و اجماع اکثر صحابه بر سماع موتی است و انکاری که از عائشه نقل شده ظاهرا ایشان بر گشتند چون خودش به زیارت قبر برادرش (عبد الرحمن) می رود و او را مخاطب قرار می دهد چنانچه در جامع ترمذی9 و غیر ترمذی نقل شده است. یکی از اصول احناف این است که روایتی را که راوی آن خلافش عمل کند به آن روایت عمل نمی شود چنانچه عائشه خلاف روایتش عمل کرده است. همچنین شنقیطی می گوید عائشه از تاویلش بخاطر روایات صریح برگشته است10.

همچنین احمد روایت از عائشه می کند:

حدثنا حماد بن أسامة، قال: أخبرنا هشام، عن أبیه، عن عائشة قالت کنت أدخل بیتی الذی دفن فیه رسول الله صلى الله علیه وسلم، وأبی فأضع ثوبی، وأقول إنما هو زوجی وأبی، فلما دفن عمر معهم فوالله ما دخلته إلا وأنا مشدودة علی ثیابی، حیاء من عمر11.

 که هر زمانی که وارد خانه‌ام می‌شدم که پیامبر و پدرم در آن دفن بودند پوشش از سر بر می‌داشتم؛ چراکه صاحبان قبر پدر و شوهرم بودند. ولی زمانی که عمر در همین مکان دفن شد، به خدا قسم داخل خانه نمی‌شدم مگر اینکه به دلیل حیاء خود را کامل می‌پوشاندم. همین نشان از این است که عائشه از نظر خودش برگشته است.

رابعا

این روایت عائشه با روایت عمر و دیگران تعارضی ندارد چون در روایت عائشه آمده آنها علم دارند به اینکه آن چیزی که می گویم حق است و این علم بالاتر از سماع است چنانچه آلوسی می گوید:

قالوا: وإذا جاز أن یکونوا فی تلک الحالة عالمین یعنی کما تقول عائشة جاز أن یکونوا سامعین اهـ هو کلام قوی12.

 بین این دو روایت تعارضی نیست و قابل جمع است چون وقتی مردگان در آن حالت علم دارند جایز است در همان حالت سماع هم داشته باشند.
ابن رجب می گوید:

وعائشة لم تشهد ذلک وروایتها عن النبی صلى الله علیه وسلم أنه قال: "إنهم لیعلمون الآن، أن ما کنت أقول لهم حق"، یؤید روایة من روى: إنهم لیسمعون ولا ینافیه فإن المیت إذا جاز أن یعلم جاز أن یسمع لأن الموت ینافی العلم کما ینافی السمع والبصر فلو کان مانعا من البعض لکان مانعا من الجمیع13.

عایشه شاهد ماجرا نبود و عبارت «لیعلمون» منافاتی با «لیسمعون» ندارد؛ زیرا اگر دانستن برای میت جایز باشد، شنیدن هم برایش جایز است؛ چون مرگ همان طور که با شنیدن و بصر منافات دارد، با علم نیز منافات دارد و اگر موت مانع بعض (شنیدن) باشد، باید مانع همه چیز (مثل علم) نیز باشد.

--------------------------------------------------------------------------------------

1- بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج 5، ص 76، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق.
2- مسلم، صحیح مسلم، ج 4، ص 2202 و 2203، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
3- نسائی، احمد بن شعیب، السنن الصغرى، ج 4، ص 108، تحقیق: عبد الفتاح أبو غدة، مکتب المطبوعات الإسلامیة، حلب، چاپ دوّم، 1406ق.
4- صحیح مسلم، ج 4 ص 2203، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
5- بخارى، محمّد، صحیح البخاری، ج 5 ص 77.
6- آلوسی، محمود بن عبد الله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 11، ص 56، تحقیق: علی عبد الباری عطیة، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1415 هـ.ق.
8- ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم، مجموع الفتاوى، ج 4، ص 298، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، مدینة نبویة، 1416 ق.
9- شیبانی، محمد، الجامع الصغیر وشرحه النافع الکبیر لمن یطالع الجامع الصغیر، مؤلف النافع الکبیر: عبد الحی بن محمد اللکنوی، ص 273، ناشر: عالم الکتب – بیروت، چاپ اول، 1406ق.
10- ترمذی، محمّد، سنن الترمذی، ج 2 ص 362، تحقیق: بشار عواد معروف، دار الغرب الإسلامی، بیروت، 1998 م: حَدَّثَنَا الحُسَیْنُ بْنُ حُرَیْثٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ یُونُسَ، عَنِ ابْنِ جُرَیْجٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ أَبِی مُلَیْکَةَ، قَالَ: تُوُفِّیَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِی بَکْرٍ بِحُبْشِیٍّ قَالَ: فَحُمِلَ إِلَى مَکَّةَ، فَدُفِنَ فِیهَا، فَلَمَّا قَدِمَتْ عَائِشَةُ أَتَتْ قَبْرَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ، فَقَالَتْ ... .
11- شنقیطی، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج 6، ص 134 و 135، ناشر: دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، لبنان، 1415ق.
12- مسند أحمد بن حنبل، ج 42، ص 441، تحقیق: شعیب الأرنؤوط وعادل مرشد و دیگران، مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، 1421ق.
13- آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 11 ص 56، تحقیق: علی عبد الباری عطیة، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1415ق.
14- ابن رجب، أهوال القبور وأحوال أهلها إلى النشور، ص 80، تحقیق: عاطف صابر شاهین، دار الغد الجدید، المنصورة بمصر، چاپ اول، 1426ق.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۷ ، ۱۰:۵۵
R. M