سماع موتی 2
آیاتی که به لازمه دال بر سماع موتی است
آیات 155 سوره بقره و آیه 169 سوره آل عمران
ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله أموات بل أحیاء ولکن لا تشعرون؛ و به آنها که در راه خدا کشته میشوند مرده مگویید، بلکه آنها زندگانند ولى شما نمیفهمید.
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون؛ (اى پیامبر) هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدهاند مردگانند، بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده میشوند.
شهدا و پیامبران جسمشان مرده است ولی روحشان زنده است و ما نمیفهمیم و یکی از لوازمات زنده بودن انسان این است که درک داشته باشد و سماع داشته باشد. چنانچه آلوسی میگوید:

والحق أن الموتى یسمعون فی الجملة و هذا على أحد وجهین، أولهما أن یخلق الله عزّ وجلّ فی بعض أجزاء المیت قوة یسمع بها متى شاء الله تعالى السلام ونحوه مما یشاء الله سبحانه سماعه إیاه ولا یمنع من ذلک کونه تحت أطباق الثرى وقد انحلت منه هاتیک البنیة وانفصمت العرى ولا یکاد یتوقف فی قبول ذلک من یجوز أن یرى أعمى الصین بقة أندلس، وثانیهما أن یکون ذلک السماع للروح بلا وساطة قوة فی البدن ولا یمتنع أن تسمع بل أن تحس وتدرک مطلقا بعد مفارقتها البدن بدون وساطة قوى فیه .1
حق این است که موتی فی الجمله سماع دارند و سماع موتی به دو وجه می تواند باشد: اول اینکه خدا در بعضی از اجزای مرده، قدرتی خلق کند که هر وقت خدا بخواهد، مرده سلام و امثال آن را بشنود و دوم اینکه این شنیدن برای روح باشد، بدون وساطت عضوی از اعضای بدن و ممنوع نیست اینکه روح بشنود بلکه به طور مطلق بعد از مفارقت روح از بدن بدون واسطه، حس و درک کند.
اما شاید کسی بگوید نزد خدایشان هستند و روزی می خورند و ارتباطی با دنیا ندارند. جواب می دهیم اولا که همه حضور نزد خدا دارند حتی کسانی که در این دنیا هستند پس این آیه اشاره به مقام شهداء است که جایگاه ویژه ای دارند. ثانیا خداوند بدون مکان است و محیط بر این دنیا دارد و نسبت به این دنیا علم دارد و ارواح هم که نزد خدایشان هستند مراد بودن مکانی نیست؛ بلکه مراد این است که در محضر خدا هستند و احاطه بر این دنیا هم دارند و سماع هم دارند.
ابن قیم و ابن رجب و آلوسی میگویند:
والصواب أن یقال: موت الروح هو مفارقتها الجسد فإن أرید بموتها هذا القدر فهی ذائقة الموت وإن أرید أنها تعدم و تضمحل فهی لا تموت بل تبقى مفارقة ما شاء الله تعالى ثم تعود إلى الجسد وتبقى معه فی نعیم أو عذاب أبد الآبدین ودهر الداهرین .2
صواب این است که مرگ روح همان جدایی روح از بدن است و بنابراین روح، مرگ را میچشد؛ اما اگر مراد این باشد روح معدوم و مضمحل شود به این اعتبار روح، معدوم نمیشود و بعد از جدایی از بدن باقی است تا اینکه به بدن ملحق شود و در نعمت ابدی یا عذاب ابدی باقی میماند.
جالب اینکه ابن قیم و شوکانی میگویند:
وَقد دلّ التقاء أَرْوَاح الْأَحْیَاء والأموات أَن الحى یرى الْمَیِّت فِی مَنَامه فیستخبره ویخبره الْمَیِّت بِمَا لَا یعلم الحى فیصادف خَبره کَمَا أخبر فِی الْمَاضِی والمستقبل وَرُبمَا أخبرهُ بِمَال دَفنه الْمَیِّت فِی مَکَان لم یعلم بِهِ سواهُ وَرُبمَا أخبرهُ بدین عَلَیْهِ وَذکر لَهُ شواهده وأدلته وأبلغ من هَذَا أَنه یخبر بِمَا عمله من عمل لم یطلع عَلَیْهِ أحد من الْعَالمین .3
ارواح مرده وزنده باهم دیگر ملاقات میکنند و چیزی را که زنده نمیداند مرده به او خبر میدهد و از گذشته و آینده به او خبر میدهد. بعد ابن قیم اسامی صحابه و تابعین و اتباع تابعینی را ذکر میکند که در خواب با مردهها ارتباط برقرار کردند.
ابن تیمیه میگوید:
فإن روحه تعاد إلى البدن فی ذلک الوقت، کما جاء فی الحدیث، وتعاد أیضا فی غیر ذلک، وأرواح المؤمنین فی الجنة کما فی الحدیث الذی رواه النسائی ومالک والشافعی وغیرهم: {أن نسمة المؤمن طائر یعلق فی شجر الجنة حتى یرجعه الله إلى جسده یوم یبعثه} وفی لفظ {ثم تأوی إلى قنادیل معلقة بالعرش} ومع ذلک فتتصل بالبدن متى شاء الله وذلک فی اللحظة بمنزلة نزول الملک وظهور الشعاع فی الأرض وانتباه النائم ... . وقال مالک بن أنس: بلغنی أن الأرواح مرسلة تذهب حیث شاءت. والله أعلم .4
موقع سلام دادن روح به بدن برمیگردد چنانچه در حدیث آمده است و در مواقع دیگر هم روح به بدن برگشت داده میشود. ارواح مؤمنین در بهشت هستند ولی هر وقت خدا خواست متصل به بدن میشوند و این اتصال بهمنزله نزول ملک است یا بهمنزله شعاع خورشید بر زمین است و مالک هم گفت ارواح هر جاهی بخواهند میروند.
--------------------------------------------------------------------------------
1- آلوسی، محمود بن عبد الله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 11، ص 57، تحقیق: علی عبد الباری عطیة، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1415ق.
2- ابن قیّم جوزیة، محمّد بن أبی بکر، الروح فی الکلام على أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنة، ص 34- ابن رجب، عبد الرحمن بن أحمد، أهوال القبور وأحوال أهلها إلى النشور، ص 128- آلوسی، محمود بن عبد الله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 8، ص 151 و 152
3- ابن قیّم جوزیة، محمّد بن أبی بکر، الروح فی الکلام على أرواح الأموات والأحیاء بالدلائل من الکتاب والسنة، ص 21 و 22- شوکانی، محمد بن علی، الفتح الربانی من فتاوى الإمام الشوکانی، ج 2، ص 632.
4- ابن تیمیه، احمد بن عبد الحلیم، مجموع الفتاوى، ج 24، ص 365.