پیامبر و تزکیه صحابه
عدم موفقیّت پیامبر
سید مهدی موسوی مدّعی است، در باور تاریخی که شیعیان از پیامبر گزارش داده اند، عدم موفقیّت ایشان در امری چون تذکیه یارانش، جلوه نمایی می کند. او با استناد به آیۀ 164 سورۀ آل عمران وظایف پیامبر را در چهار عمل بیان می دارد؛«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ»؛ «خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگى بخشید] هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد هر چند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند»
بعد ادّعا می کند که شیعیان چون معتقد بر ارتداد صحابه به جز 4 یا 5 نفر هستند، پس پیامبر در کارش موفّق نبوده است؟ آیا این اهانت و جسارت به ایشان نیست؟
پاسخ:
اولا:
آیا شیعیان بر این باورند که پیامبر در کار تربیت و رسالتش موفّق نبوده است، یا اینکه مردم شایستگی دعوت پیامبر را نداشته اند؟ آیا عدم پذیرش دعوت دیگر انبیاء مانند؛ حضرت موسی با آن همه زحمات، وقتی ده روز بیشتر به کوه طور می رود، گوساله پرست می شوند، چنان که در آیۀ 148 سورۀ اعراف می فرماید:«وَ اتخَّذَ قَوْمُ مُوسىَ مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ أَلَمْ یَرَوْاْ أَنَّهُ لَا یُکلَّمُهُمْ وَ لَا یهَدِیهِمْ سَبِیلاً اتخَّذُوهُ وَ کَانُواْ ظَلِمِینَ»؛ «قوم موسى بعد (از رفتن) او (به میعادگاه خدا)، از زیورهاى خود گوسالهاى ساختند جسد بیجانى که صداى گوساله داشت! آیا آن ها نمىدیدند که با آنان سخن نمى گوید، و به راه (راست) هدایتشان نمى کند؟! آن را (خداى خود) انتخاب کردند، و ظالم بودند» حضرت نوح که 950 سال زحمت رسالت الهی را بر دوش می کشد، و قرآن در آیۀ 40 سورۀ هود می فرماید:
«... وَ مَا آَمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیل»؛ «جز عده کمى همراه او ایمان نیاوردند»
آمدن عذاب دنیوی در زمان دیگر انبیاء، که بارها در قرآن از آن سخن گفته شده است، به جز قوم یونس که قبل از نشانه های عذاب، توبه کرده و ایمان آوردند، چنان چه در آیۀ 98 سورۀ یونس می فرماید:
«فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إیمانُها إِلاَّ قَوْمَ یُونُس لَمَّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حینٍ»؛ «چرا هیچ یک از شهرها و آبادی ها ایمان نیاوردند که (ایمانشان بموقع باشد، و) به حالشان مفید افتد؟! مگر قوم یونس هنگامى که آن ها ایمان آوردند، عذاب رسواکننده را در زندگى دنیا از آنان برطرف ساختیم و تا مدّت معیّنى [پایان زندگى و اجلشان] آن ها را بهرهمند ساختیم.
نشان از ضعف انبیاء دارد، یا نشان دهندۀ ضعف در قابلیّت مردم می باشد؟
ثانیا:
گویا سید مهدی موسوی، نگاهی به روایات اهل سنّت نکرده است!!!؟در روایت حوض کتاب صحیح بخاری، که صحیح ترین کتب اهل سنّت به شمار می آید، از ابو هریره از پیامبر اکرم 6 آمده است؛
«... عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: "بَیْنَا أَنَا قَائِمٌ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِی وَبَیْنِهِمْ، فَقَالَ: هَلُمَّ، فَقُلْتُ: أَیْنَ؟ قَالَ: إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ، قُلْتُ: وَمَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ عَلَى أَدْبَارِهِمْ القَهْقَرَى. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِی وَبَیْنِهِمْ، فَقَالَ: هَلُمَّ، قُلْتُ أَیْنَ؟ قَالَ: إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ، قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ عَلَى أَدْبَارِهِمْ القَهْقَرَى، فَلاَ أُرَاهُ یَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلَّا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَم» (1)؛ «از ابو هریره از پیامبر اکرم (ص) که می فرمایند: فردای قیامت، تعدادی از صحابه مرا می آورند و اینها را نمی گذارند که در کنار حوض بیایند و آن ها را از من دور می کنند ، من می گویم: اینها را کجا می برید؟ ندا می رسد: قسم به خدا! اینها را به طرف آتش جهنم می بریم. می گویم: مگر چه کار کرده اند؟ ندا می رسد: اینها بعد از تو مرتد شدند و به دوران قبل از اسلام شان [جاهلیت] بازگشتند. پس یاران مرا به سوی جهنم می برند، به جز به اندازه حَمَل نِعَم ـ حیوانات اندکی که از گله جدا شده و سرگردان در بیابان می شوند ـ نجات پیدا می کنند.
اگر صحابه به جز عدّۀ کمی مبتلا به ارتداد شده و از آتش جهنم نجات پیدا می کنند، پس چگونه پیامبر یارانش را تزکیه نموده است!؟
و یا در صحیح بخاری از ابو هریره آمده است؛
«لَمَّا تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَاسْتُخْلِفَ أَبُو بَکْرٍ بَعْدَهُ، وَکَفَرَ مَنْ کَفَرَ مِنَ العَرَب ...»؛ «بعد از وفات رسول خدا (ص) و به خلافت رسیدن ابوبکر، (تعداد انبوهی) از عرب کافر شدند ...»
در بعضی از کتب اهل سنّت ارتداد همۀ صحابه مطرح شده است، مانند «البدایة و النهایة ابن کثیر» که به نقل از عایشه آمده است:
«لما قبض رسول الله صلى الله علیه وسلم ارتدت العرب قاطبة وأشربت النفاق»؛ «وقتی پیامبر از دنیا رفت تمامی عرب، مرتد شدند و نفاق به اوج خودش رسید»
بنابراین روایات اهل سنّت هم نشان دهندۀ ارتداد صحابه می باشد. اکنون سید مهدی موسوی باید پاسخ دهد که چگونه همۀ صحابه دچار ارتداد شده اند؟
--------------------------------------------------------------------
(1) بخارى، محمّد، صحیح بخارى، ج 8، ص 121، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اوّل، 1422ق.